وفادار ماندنلغتنامه دهخداوفادار ماندن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم صادق و صمیمی ماندن . (فرهنگ فارسی معین ): آن زن در تمام مدت عمر به شوهرش وفادار ماند.