ترجمه مقاله

وقبة

لغت‌نامه دهخدا

وقبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) مغاکی در سنگ که آب گرد آید در وی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبگیر. (مهذب الاسماء). || روزن بزرگ که از آن پرتو آفتاب آید. || چاهک اشکنه که روغن در آن گرد آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || (ص ) زن گول و پست و فرومایه . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله