ترجمه مقاله

وقفة

لغت‌نامه دهخدا

وقفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) پی که بر کمان پیچند. || پی بالای گرده ٔ علیا. هما وقفتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ایست . درنگ . مکث . توقف :
چه یوسف شربتی در دلو خورده
چه یونس وقفه ای در حوت کرده .

نظامی .


|| ریب و شک . (اقرب الموارد). || (اصطلاح صوفیه ) حبس بین دو مقام . (از تعریفات سید جرجانی ). توقف بین دو مقام . (ابن العربی ). وقفه . علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست ، بنابراین بین دو مقام سرگردان است . (تاریخ تصوف تألیف غنی ص 658). || توقف در حرفی از کلمه ای . وقف . || فراغت . فرصت . || تعطیل .
- ایجاد وقفه کردن ؛ تعطیل کردن .
- وقفه حاصل شدن (پیدا شدن ) ؛ موقتاً تعطیل شدن . لنگ شدن کار.
ترجمه مقاله