ترجمه مقاله

وقوف

لغت‌نامه دهخدا

وقوف . [ وُ ] (ع مص ) ایستادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || واایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . (المصادر زوزنی ). || دانستن . (غیاث اللغات ). || دریافتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آگاه شدن . (آنندراج ). || شک کردن . (از اقرب الموارد). || حاضر بودن به وقت وقوف به عرفات . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ایست . توقف . || آگاهی . (غیاث اللغات ). آگاهی و شعور. (آنندراج ). آگاهی و اطلاع .
- اهل وقوف ؛ با اطلاع و تجربه .
- باوقوف ؛اهل وقوف . اهل اطلاع .
- بی وقوف ؛ بی اطلاع . بی تجربه . ناآگاه .
ترجمه مقاله