ولخ
لغتنامه دهخدا
ولخ . [ وَ ل َ ] (اِخ ) قلعه ای است . (انجمن آرا) (آنندراج ) :
گر به سان قلعه ٔ خیبر ولخ گشت استوار
وَاندر آن چون اهل خیبر دشمنان کرده حشر.
گر به سان قلعه ٔ خیبر ولخ گشت استوار
وَاندر آن چون اهل خیبر دشمنان کرده حشر.
امیرخسرو دهلوی (از انجمن آرا).