ترجمه مقاله

پ

لغت‌نامه دهخدا

پ . (حرف ) پ ِ یا پی یا باء معقوده یا باء فارسی ، نشانه ٔ حرف سیم است از حروف تهجی و آن یکی از حروف شفوی است . و این حرف خاص زبان فارسی باشد و عرب آنرا ندارد و در تعریب به باء و فاء بدل شود چون اَپرویژ اَبرویز (لقب خسرو دوم ) و پرگار و پالوده . فرجار و فالوذَج ، و در حساب جُمل «پ » نماینده ٔ عددی نیست مگر آنکه آنرا بجای «با» گیرند لیکن نزد فارسی زبانان در حروف ابتثی فارسی سه باشد.
ابدالها:
> در فارسی گاه به «باء موحده » بدل شود. چون :
اَپاختر = باختر (مغرب )
پدید = بادید
پگاه = بگاه
> گاه به «فا» مبدل شود. چون :
گشتاسپ = گشتاسف
پادزهر یا پازهر = فادزهر یا فازهر
پالیز = فالیز
اسپند = اسفند
گوسپند = گوسفند
امشاسپند = امشاسفند
سپید = سفید
پیروزه = فیروزه
پیل = فیل
پارس = فارس
پیروز = فیروز
> و گاه به «ج » تبدیل شود:
پالیز = جالیز
> و گاه بدل «واو» آید. چون :
چارپا = چاروا
> حرف «پ » دراتباع ، گاه به جای حرف اول کلمه ٔ نخست آید. چنانکه گویند:
چرند و پرند.
خرت و پرت .
ترت و پرت .
ترجمه مقاله