ترجمه مقاله

پاسبانی

لغت‌نامه دهخدا

پاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست :
به بیشی چرا شادمانی کنم
بدین خواسته پاسبانی کنم .

فردوسی .


بدرویش بر مهربانی کنم
بپرمایه بر، پاسبانی کنم .

فردوسی .


که گفتار او مهربانی بود
بجان تو بر پاسبانی بود.

فردوسی .


پی شیر مردانت باید گرفتن
مرو چون سگان از پی پاسبانی .
هر زمان گوینددل در مهر دیگر یار بند
پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم .

سنائی .


پاسبانی که بهر مزد بود
پاسبان نی که سیم دزد بود.

امیرخسرو.


|| پاسبانی کردن ، رعایت .
ترجمه مقاله