ترجمه مقاله

پاسپار

لغت‌نامه دهخدا

پاسپار. [ س ِ ] (اِ مرکب ) پاسار. لگد. (جهانگیری ) (برهان ). تیپا. || (ن مف مرکب ) پای سپر. لگدکوب . (برهان ). پی سپر. پایمال .
- پاسپار کردن ؛ لگدکوب کردن . پایمال کردن .پی سپر کردن .
ترجمه مقاله