ترجمه مقاله

پالاد

لغت‌نامه دهخدا

پالاد. (اِ) (مرکب از پای و لاد؟) پالا. پالاده . اسب پالانی . (اوبهی ). جنیبت باشد و پالانی همچنین ؟ (صحاح الفرس ). جنیبت را گویندکه اسب کوتل باشد و آن اسبی است که پیشاپیش امرا و سلاطین برند و اسب پالانی را نیز گفته اند. (برهان ). جنیبت . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). مطلق اسب . اسپ نوبتی . و بعضی مطلق مرکوب را گفته اند لیکن از اشعار خصوص اسب مفهوم میشود و اگر جنیبت از بعضی ابیات مفهوم میشود بقرینه ٔ مقام خواهد بود. (رشیدی ) :
من رهی پیر و سست پای شدم
نتوان راه کرد بی پالاد.

فرالاوی .


|| نرم دار. رجوع به نرم دارشود.
ترجمه مقاله