پالاده
لغتنامه دهخدا
پالاده . [ دَ / دِ ] (اِ) پالاد. اسب جنیبت . (اوبهی ). اسب کوتل . (برهان ) :
ابلق ایام را تا برنشیند، میرود
سبزخنگ چرخ پیش قدر او پالاده ای .
|| (ص ) بدگوی و مفسد و اهل غیبت . (برهان ). اهل غیبت و فساد.
ابلق ایام را تا برنشیند، میرود
سبزخنگ چرخ پیش قدر او پالاده ای .
عنصری .
|| (ص ) بدگوی و مفسد و اهل غیبت . (برهان ). اهل غیبت و فساد.