ترجمه مقاله

پالاپال

لغت‌نامه دهخدا

پالاپال . (ص مرکب ، اِ مرکب ) در فرهنگ اسدی چاپ ... پاول هورن آمده است : چیزی بود که سخت پاینده بود تازیش سیّال بود. دقیقی گفت :
بفر و هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود و پالاپال .
و در ذیل آن نسخه بدلی «بود پالاپال » آورده است و در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی خطی متعلق به آقای نخجوانی آمده پالوده سخت ؛ چیزی سخت پاینده :
بفر و هیبت شمشیر تو قرارگرفت
زمانه ای که پرآشوب بود پالاپال .
مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
ز لفظ معنی باهم همیشه پالاپال .
و مؤلف فرهنگ سروری گوید پالاپال چیزی سخت بود که بسیار پاید دقیقی گوید:
بفر و هیبت و شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود پالاپال .
و دیگر در تحفه بمعنی پالوده سخت آمده - انتهی . و صاحب فرهنگ جهانگیری گوید پالاپال بمعنی سخت باشد. دقیقی راست :
بفر و هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود و پالاپال .
- انتهی . و صاحب برهان گوید پالاپال چیزی سخت را گویند که بسیار بماند و پالوده سخت شده را نیز گفته اند. و صاحب فرهنگ رشیدی آرد که پالاپال یعنی سخت و بسیار دقیقی گوید:
بفر و هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود پالاپال .
چنانکه در فرهنگ گفته وبخاطر میرسد که مصرع چنین باشد: زمانه ای که ز آشوب بود مالامال چه پالاپال در فرهنگهای معتبر بنظر نرسیده و در نسخه ٔ سروری گوید پالاپال چیزی سخت که بسیار پاید و در تحفه بمعنی پالوده سخت آمده اما در شعر دقیقی بمعنی بسیار پاید گفت نه بمعنی چیزی سخت - انتهی . (رشیدی ). تصحیحی که رشیدی از مصراع ثانی شعر دقیقی کرده است اگر مطابق با یکی از صوری که شعر را نقل کرده اند بود شاید پذیرفتنی بود لکن بدین صورت در جائی دیده نشده است و بگمان ما در دو بیت ذیل :
بفرو هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود و پالاپال .

دقیقی .


همه سراسر تمویه شاعرانست این
گمان فکندن و آشوب و جنگ پالاپال .

غضائری (در قصیده ٔ دوم در جواب عنصری ).


کلمه ٔ پالاپال که در هر دو بیت معطوف به آشوب و جنگ آمده است بمعنی چیزی نظیر همان آشوب و جنگ یعنی : آشفتگی و هیاهو و غوغا و مانند آنست چنانکه صاحب برهان در کلمه ٔ پالا گوید به لغت زند و پازند بمعنی فریادو فغان باشد و در دو بیت دیگر ذیل :
زیادتی چه کنی کان بنقص باز شود
کزین سبیل نکوهیده گشت مذهب غال
مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
ز لفظ معنی باید همی نه بالابال
از آنکه خواهد گفتن اشارتی بکند
اگر بحرف نگردد زبان مردم لال .

عنصری .


و نیز بیت غضائری در جواب عنصری :
همه سراسر تمویه شاعرانست این
گمان فکندن و آشوب و جنگ و بالابال .

غضائری (به ضبط مجمعالفصحاء).


محتمل است که این کلمه با باء فارسی باشد بمعنی بلبله ٔ عرب و شاید اصل کلمه ٔ بلبله . و اگر با پی فارسی نیز باشد همان معنی سابق الذکر یعنی آشوب و غوغا و آشفتگی و فریاد و فغان دهد. واﷲ اعلم . و رجوع به پالاپالی شود.
ترجمه مقاله