ترجمه مقاله

پالای

لغت‌نامه دهخدا

پالای . (اِ) پالا. پالاد. پالاو. اسب جنیبت . || (نف ) افزاینده و زیادکننده . (برهان ).
|| صافی کننده . بیزنده . (غیاث اللغات ) :
گهی از نرگست خوناب پالای
گهی بیخواب و گه مهتاب پیمای .

عطار.


ترکیب ها:
- ترشی پالای . خون پالای . سماق پالای . رجوع به همین مدخلها شود.
|| (فعل امر) امر از پالاییدن یعنی صافی کن :
ز آنکه پالوده ٔ سر کویست
امتحانش کن و فروپالای .

انوری .


ترجمه مقاله