ترجمه مقاله

پالیده

لغت‌نامه دهخدا

پالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه . زر پالیده ؛ زر خلاص . || افزوده . (برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده . || جستجو کرده . تفحص کرده . (برهان ).
ترجمه مقاله