ترجمه مقاله

پایمالی کردن

لغت‌نامه دهخدا

پایمالی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن و تعلّل :
چو دشمن دشمنی را کرد پیدا
نشاید نیز کردن پایمالی .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله