پای پشلغتنامه دهخداپای پش . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پرخان (؟) پای بود. (لغت نامه ٔ اسدی ) (اوبهی ). شرخاک . آواز پای : باز کرد از خواب زن را نرم و خوش گفت دزدانند و آمد پای پَش .رودکی .