ترجمه مقاله

پراکنده دل

لغت‌نامه دهخدا

پراکنده دل . [ پ َ ک َ دَ / دِ دِ] (ص مرکب ) پریشان خاطر. پراکنده خاطر :
خداوند روزی بحق مشتغل
پراکنده روزی پراکنده دل .

سعدی .


نخواهی که باشی پراکنده دل
پراکندگان را ز خاطر مهل .

سعدی .


پراکنده دل گشت از آن عیبجوی .

سعدی .


ترجمه مقاله