پرشرارلغتنامه دهخداپرشرار. [ پ ُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) پرابیز و شرر و جرقه : گردد هر آنکسی که چو من عشق پیشه کردهم پرسرشک دیده و هم پرشرار دل .سوزنی .