ترجمه مقاله

پروانچی

لغت‌نامه دهخدا

پروانچی . [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) خزانه دار :
شاه دشمن گداز دوست نواز
آن جهانگیر کو جهاندار است
بش یوزآلتون بمن نمود انعام
لطف سلطان به بنده بسیار است
سیصد از جمله غایب است و کنون
در براتم دو صد پدیدار است
یا مگر من غلط شنیدستم
یا که پروانچی غلطکار است
یا مگر در عبارت ترکی
بش یوز آلتون دویست دینار است .

برندق بخارائی (از ابدع البدایع).


ترجمه مقاله