ترجمه مقاله

پرکام

لغت‌نامه دهخدا

پرکام . [ پ ُ ] (اِ) زهدان . بچه دان . (برهان ). بوکان . (جهانگیری ). بوکام . (رشیدی ). و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: بخاطر میرسد که این لفظ بوکام به بای موحده و واو باشد. - انتهی . لیکن صحیح بوکان است .
ترجمه مقاله