ترجمه مقاله

پرکنده

لغت‌نامه دهخدا

پرکنده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از درمانده و عاجز شده باشد. (برهان ). || پراکنده :
از آن قصائد پرکنده دفتری کردم .

ازرقی .


کند باد پرکنده خاک مرا
نبیند کسی جان پاک مرا.

نظامی .


ترجمه مقاله