ترجمه مقاله

پرکه مغول

لغت‌نامه دهخدا

پرکه مغول . [ ] (اِخ ) یکی از امراء عهد تیموریان . و او به اوایل عهد میرزا سلطان ابوسعید حصار نیره تو را تصرف کرد و مدت دو سال بواسطه ٔ حدوث اصناف فترات و ظهور انواع حادثات پرتو اندیشه ٔ هیچیک از ملوک و حکام بر تسخیر آن قلعه نتافت تا در این اوقات [ یعنی سال 863 هَ . ق . ] که سلطان سعید، خاطر خطیر از ممر وارثان ملک خراسان فارغ ساخت کمند همت بر تسخیر آن حصار عدیم النظیر انداخت و امیر سیّد مزید ارغون و دستور اعظم خواجه شمس الدین حسب الحکم بنواحی نیره تو رفته و مداخل و مخازن آن حصن حصین را بنظر احتیاط درآورده فوجی از امرا و سپاهیان را بساختن مقابل کوب و محاصره ٔ آن جمع منکوب مأمور ساختند و چون دانستند که بی دستیاری مقالید عنایت مفتح الابواب گشایش ابواب آن مراد تیسیرپذیر نیست و بر استعمال تیغ و تیر فایده ای مرتب نمیشود علم مراجعت برافراشتند و آن جماعت که به محاصره مأمور بودند دیده ٔ امیدوار بر مرصد انتظار نهادند که قوت دولت روزافزون شعبده ای انگیزد و دست زمانه ٔ کینه گذار خاک ادبار بر مفارق پرکه ٔ غدار بیزد و هم در آن ایام بمقتضای کلام معجز نظام و قذف فی قلوبهم الرﱡعب اهل قلعه اندیشناک شده اختلافی در میان ایشان پدید آمد و پرکه ٔ غدّار نسبت به متابعان بدگمان گشته طایفه ای را بقتل رسانید و بقیةالنسب از وی متوهم شدند و صبحی با تیغهای آخته بر سر آن کهنه ٔ (؟) بیدولت تاختند و در ساعت سرش از تن جدا ساخته به هراة فرستادند و این فتح دراوایل ماه مبارک رمضان سنه ٔ ثلاث و ستین و ثمانمائه (863 هَ . ق .) دست داد.». (حبیب السیر ج 2 ص 232).
ترجمه مقاله