ترجمه مقاله

پرگس

لغت‌نامه دهخدا

پرگس . [ پ َ گ َ ] (ق ) بمعنی معاذاﷲ. (فرهنگ اسدی چ طهران و نسخه ٔ نخجوانی ) پرگست . دورباد. هرگز :
گرچه نامردمیست ، مهر و وفاش
بشود هیچ از این دلم ، پرگس .

رودکی .


ناگاه صوت طبل قافله آمد
گفتم آواز طبل نامد [ آمد ] پرگس .

غضایری (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).


و رجوع به پرگست شود.
ترجمه مقاله