ترجمه مقاله

پری بند

لغت‌نامه دهخدا

پری بند. [ پ َ ب َ ] (نف مرکب ) شخصی که تسخیر جن کرده باشد. افسونگر. جن گیر. پری خوان . پری سای . پری افسای . افسونگر:
پری بندان و زرّاقان نشسته
ز بهر ویس یکسر دلشکسته .

فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).


چون پریداران درخت گل همی لرزد ز باد
چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند.

قطران .


ترجمه مقاله