پستهلغتنامه دهخداپسته . [ پ ُ ت ِ ] (اِ) حریر بود که عطاران مشک در او بندند : از نقش و ازنگار همه جوی و جویبارپسته ٔ حریر دارد ووشی معمدا .معروفی .