پشت برگاشتن
لغتنامه دهخدا
پشت برگاشتن . [ پ ُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) روی گردانیدن . پشت کردن . || گریختن . فرار. بهزیمت رفتن :
بزرگان چنین پشت برگاشتند
بشب دشت پیکار بگذاشتند.
در آن خستگی پشت برگاشتند
در و دشت پیکار بگذاشتند.
چو گویند کز جنگ برگاشت پشت
از آن به که گویند دشمنش کشت .
بزرگان چنین پشت برگاشتند
بشب دشت پیکار بگذاشتند.
فردوسی .
در آن خستگی پشت برگاشتند
در و دشت پیکار بگذاشتند.
فردوسی .
چو گویند کز جنگ برگاشت پشت
از آن به که گویند دشمنش کشت .
اسدی .