پشت بست
لغتنامه دهخدا
پشت بست . [ پ ُ ب َ ] (اِ مرکب )گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند. (برهان قاطع). || گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید :
ستی پس پشت پشت بستی بستست
پیش بستی ستی بسی بنشست است .
ستی پس پشت پشت بستی بستست
پیش بستی ستی بسی بنشست است .
عنصری (از لغت نامه ٔ اسدی ).