پشت دوتا کردن
لغتنامه دهخدا
پشت دوتا کردن . [ پ ُ دُ ک َ دَ] (مص مرکب ) خم کردن . خمیده ساختن پشت :
هر که دل یکتا کند در بیعت و پیمان تو
دور گردون پشت او را کرد نتواند دوتا.
|| پشت خم کردن برسم عباد و بندگان در برابر کسی تعظیم را خم شدن . تعظیم با خم کردن پشت :
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت بخدمت دوتا.
هر که دل یکتا کند در بیعت و پیمان تو
دور گردون پشت او را کرد نتواند دوتا.
معزی .
|| پشت خم کردن برسم عباد و بندگان در برابر کسی تعظیم را خم شدن . تعظیم با خم کردن پشت :
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت بخدمت دوتا.
سعدی .