ترجمه مقاله

پنجاه

لغت‌نامه دهخدا

پنجاه . [ پ َ ] (عدد، ص ، اِ) عددی از دَهگانها بعد از چهل و نه و پیش از پنجاه ویک و نماینده ٔ آن در ارقام هندیه این صورت است 50 و در حساب جمل از آن به «ن » عبارت کنند. خمسون . خمسین :
چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف
یکی سفر که کند در نواحی لوهر.

عنصری .


بهر تلی بر از کشته گروهی
بهر غفجی بر از فرخسته پنجاه .

عنصری .


ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی .

سعدی .


به پنجاه تیر خدنگش بزد
که یک چوبه بیرون نرفت از نمد.

سعدی .


هدف ؛ به پنجاه نزدیک گردیدن . اهداف ؛ به پنجاه نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ). || مخفف پنجاه درم که 160 مثقال است یعنی ده سیریا یک چارک .
ترجمه مقاله