ترجمه مقاله

پنلپ

لغت‌نامه دهخدا

پنلپ . [ پ ِ ن ِ ل ُ ] (اِخ ) زن اولیس و مادر تلماک . وی در مدت غیبت شوی خود اولیس خواستاران بسیار را به بهانه ٔ نسیجی که در دست داشت و به اتمام آن مایل بود دفع میداد و میگفت چون این کار بپایان رسد یکی از این خواستگاران را خواهد گزید لیکن هر شب بافته ٔ روز خود میشکافت . پنلپ در ادبیات مغرب برای وفای زن نسبت بشوی چون مثلی اعلی است و کار او نیز برای امری پایان نیافتنی (مانند پالان خر دجال ) مثل دیگر است .
ترجمه مقاله