ترجمه مقاله

پوریای ولی

لغت‌نامه دهخدا

پوریای ولی . [ رِ ی ِ وَ ] (اِخ ) پهلوان محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی و نیز ملقب به قتالی . اصل او از مردم گنجه است . شجاعی عارف بود. او را مثنویی است بنام کنزالحقائق . وی بسال 722 هَ . ق . در خیوق درگذشته است . رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن و قاموس الاعلام ترکی و ریحانة الادب و مجالس العشاق شود. از اوست :
آنیم که پیل [چرخ ] برنتابد لت ما
بر چرخ زنند نوبت شوکت ما
گر در صف ما مورچه ای گیرد جای
آن مورچه شیر گردد از دولت ما.
و نیز او راست :
بهشت و دوزخت با تست در پوست
چرا بیرون ز خود میجوئی ای دوست .
و هم از اوست :
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلنداست .
درباره ٔ پوریای ولی افسانه هایی در میان پهلوانان و زورخانه کاران رایج است .
ترجمه مقاله