ترجمه مقاله

پوزش پذیر

لغت‌نامه دهخدا

پوزش پذیر. [ زِ پ َ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ پوزش . اوّاب . قابل التوب . عذرپذیر. عذرپذیرنده . معذوردارنده . بخشنده :
به دل یاد کار گذشته مگیر
که یزدان به بنده ست پوزش پذیر.

فردوسی .


چو پیمان کند شاه پوزش پذیر
کزین پس نیندیشد از کار پیر...

فردوسی .


خداوند بخشنده ٔ دستگیر
کریم خطابخش پوزش پذیر.

سعدی (بوستان ).


|| (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . || که پوزش تواند پذیرفت . که لایق و درخور پوزش تواند بود: گناهی پوزش پذیر.
ترجمه مقاله