پوزش جستن
لغتنامه دهخدا
پوزش جستن . [ زِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب )پوزش خواستن . پوزش طلبیدن . عذر خواستن :
کنون پوزش این همه بازجوی
بدین نامداران ایران بگوی ...
و رجوع به پوزش شود.
کنون پوزش این همه بازجوی
بدین نامداران ایران بگوی ...
فردوسی .
و رجوع به پوزش شود.