ترجمه مقاله

پوساندن

لغت‌نامه دهخدا

پوساندن . [ دَ ] (مص ) بپوسیدن داشتن . پوسانیدن .
- هفت کفن پوساندن ؛ دیری بر چیزی گذشتن : هفت کفن پوسانده است ؛ دیری است مرده و از میان رفته است .
ترجمه مقاله