ترجمه مقاله

پوستگاله

لغت‌نامه دهخدا

پوستگاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) پوستگال :
دوستی کز پی پیاله کنند
بدل دنبه پوستگاله کنند.

سنائی .


و ایمان بزرگ آب است ... ولیکن این خاشاک وسوسه ها و پوستگاله ها و چرم پاره ها و تخته و بوریا پاره های غفلت چندانی جمع میشود، نزدیک است این آب روشن ایمان را نبینی . (کتاب المعارف ). رجوع به پوستگال شود.
ترجمه مقاله