ترجمه مقاله

پوستین باشگونه کردن

لغت‌نامه دهخدا

پوستین باشگونه کردن . [ با ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت مصمم شدن . رجوع به پوستین باژگونه کردن شود. || تغییر روش و رفتار و معامله دادن :
باشگونه کرده عالم پوستین
رادمردان بندگان را گشته رام .

ناصرخسرو.


رئیس امین را چو بینی بگوی
که گرد فضولی بسی می تنی
مکن ، پوستین باشگونه مکن
که در پوستین خودم افکنی .

انوری .


ترجمه مقاله