ترجمه مقاله

پوستی

لغت‌نامه دهخدا

پوستی . (ص نسبی ) منسوب به پوست . از پوست . جلدی . قشری .
- کاغذ پوستی یا کاغذ پوست آهو ؛ کاغذی از پوست تنک کرده . قسمی کاغذ شفاف و محکم و شکننده .
- کلاه پوستی ؛کلاه از پوست بره و بیشتر برنگ سیاه . مقابل کلاه ماهوتی یا مقوائی .
|| پوست فروش . || آنکه پوست کوکنار خورد و این در هند و در ایران قدیماً معمول بوده است . || مرد کاهل و سست . تریاکی .
ترجمه مقاله