پکنه
لغتنامه دهخدا
پکنه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (ص ) مردم فربه کوتاه بالا را گویند. (برهان قاطع). کوتاه قد و کلفت و سروته یکی . در تداول عوام تاپو. خپله :
آن دختر پکنه عصمت الدین
سرمایه ٔ زهد و نیک نامی است .
آن دختر پکنه عصمت الدین
سرمایه ٔ زهد و نیک نامی است .
انوری (از فرهنگ جهانگیری ).