ترجمه مقاله

پیر جادو

لغت‌نامه دهخدا

پیر جادو. [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیرساحر. جادوی پیر. || (ص مرکب ) پیرْجادو در ساحری عمر گذارده . در جادویی بس ماهر :
یکی نام او بی درفش بزرگ
گوی پیر جادوی سینه سترگ .

دقیقی .


همه پیش او دین پژوه آمدند
وزان پیر جادو ستوه آمدند.

دقیقی .


بدو گفت کای ترک برگشته بخت
سر پیر جادو ببین بر درخت .

فردوسی .


ترجمه مقاله