ترجمه مقاله

پیر گشتن

لغت‌نامه دهخدا

پیر گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )پیر گردیدن . کهنسال شدن . سالخورده شدن :
تو روی دختر دلبند طبع من بگشای
که پیر گشت و ندادم بشوهر عنّین .

سعدی .


ترجمه مقاله