ترجمه مقاله

پیر

لغت‌نامه دهخدا

پیر. [ ی ِ ] (اِخ ) پتروس . پطرس . یکی از حواریون است ، برادر آندریاس از اصحاب حضرت عیسی علیه السلام .وی بصید ماهی اشتغال داشته و نام اصلی وی شمعون بوده است ، و آن حضرت ویرا به کفاس که در زبان عبری بمعنی سنگ میباشد، مسمی فرمود، پس رومیان این کلمه را بزبان خود ترجمه کرده پتروس نامیدند و فرانسویها بشکل پیر و بهمان معنی استعمال نمودند. هنگام توقف حضرت مسیح در میان انبوه مردم پشت سر آن حضرت روان میشد چون هواخواهیش را معلوم کردند برای رهائی از چنگ خرده گیران در موقع انکار آمد و گفت : من اصلاً ویرا نمیشناسم این گناهش بخشیده شد، و در عالم رؤیا از طرف آن جناب مأمور به نشر نصرانیت گردید و بمقام خلافت نایل گشت ، پس با کمال جدیت به نشر و ترویج دین مسیح پرداخت تا آنجا که در یک روز در بیت المقدس سه هزار تن را ارشاد کرد، و معبد انطاکیه را تأسیس نمود و مدتی درآناطولی به نشر دین و هدایت و موعظه مشغول بود، بسال 42 م . بروم رسید، بعدها چند بار به مشرق زمین سفر کرد، و در سال 52 در محفل روحانیان نصاری منعقده در قدس حضور یافت ، و بسال 65 به روم عودت نمود و در زمره ٔ مسیحیان از طرف نرون تعقیب و توقیف شد و پس از 8 ماه با پاولوس یکجا بخاچ وارون مصلوب و معدومش کردند،بعدها بر مدفن وی بزرگترین معبد جهانی را بنا کردندکه بکلیسای سنت پیر یا سان پترو معروف شده است . وی را مؤسس مسند پاپی میدانند و روز 29 حزیران را به احترام او روز تعطیل میشمارند. (قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله