ترجمه مقاله

پیلو

لغت‌نامه دهخدا

پیلو. (اِ) اراک . چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان ). چوب دندان شوی . درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب ): عرمض ، عرماض ؛ درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب ). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان ). خمط. جهاد. عقش جهاض ؛ بارپیلو که سبز باشد یا عام است . عنابه ؛ بارپیلو. بریر؛ نخستین برپیلو. کباث ؛ بر درخت پیلو که نیک پخته باشد. غراب ؛ خوشه ٔ نخستین از برپیلو. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله