ترجمه مقاله

پیل مال

لغت‌نامه دهخدا

پیل مال . (ن مف مرکب ) مالیده به پیل . مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل . که پیل در زیر پای مالیده باشد. پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل . (غیاث ). کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه . (انجمن آرا). کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن . (برهان ). کنایه از پامال کردن بقهر و غلبه و در هندوستان متعارف است که بعض گناهکاران را در زیر پای پیل پامال سازند و این سیاست مخصوص سلاطین همین دیار است و غیر اینها را سزاوار نیست بلکه کمال بی ادبی است . (آنندراج ). || (ص مرکب ) مال بسیار. (غیاث ).
ترجمه مقاله