ترجمه مقاله

پیچ پیچی کردن

لغت‌نامه دهخدا

پیچ پیچی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ول خرجی کردن . دست بباد بودن :
پیچ پیچی مکن و سیم بکس بازمده
نرخ ارزان کن و در میخ درآویز ازار.

سوزنی .


و محتمل است بمعنی دندان گردی و گران گازی و گران فروشی هم باشد.
ترجمه مقاله