ترجمه مقاله

پی شناس

لغت‌نامه دهخدا

پی شناس . [ پ َ / پ ِ ش ِ ] (نف مرکب ) که اثر پای شناسد. ایزشناس . قائف . (منتهی الارب ). که ردّ پای تواند یافت . که ایز تواند بردارد.
ترجمه مقاله