ترجمه مقاله

پی زن

لغت‌نامه دهخدا

پی زن . [ پ َ /پ ِ زَ ] (نف مرکب ) قایف . آنکه از اثر پای پیماینده را شناسد : بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص ابی کرز پی زن شبهه کردم که گفت این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثر قدم محمدبن عبداﷲ است . (سفرنامه ٔمکه ٔ فرهادمیرزا). || اسب و دیگر ستور.
ترجمه مقاله