ترجمه مقاله

چارحد

لغت‌نامه دهخدا

چارحد. [ ح َ ] (اِ مرکب ) شرق و غرب و جنوب و شمال . (آنندراج ). مشرق و مغرب و شمال و جنوب . (ناظم الاطباء). چار جهت :
کردرها در حرم کاینات
هفت خط و چارحد و شش جهات .

نظامی .


سرای شرع را چون چارحد بست
بنابر چاردیوار ابد بست .

نظامی .


بر قرعه ٔ چارحد کویت
فالی زنم ازبرای رویت .

نظامی .


|| توسعاً همه و تمامی جائی :
جهان را همه چارحد گشت و دید
که بی چارحد ملک نتوان خرید.

نظامی .


که حکم تو بر چارحد جهان
رونده است بر آشکار و نهان .

نظامی .


ترجمه مقاله