ترجمه مقاله

چارخلط

لغت‌نامه دهخدا

چارخلط. [ خ ِ] (اِ مرکب ) خون و بلغم و صفرا و سودا. صفرا و سوداو بلغم و خون مطابق اصطلاح پزشکان قدیم :
از سر و پای تا بگردن و گوش
هست از این چارخلط عاریه پوش .

نظامی .


ترجمه مقاله