ترجمه مقاله

چارسو

لغت‌نامه دهخدا

چارسو. (اِخ ) قریه ای است از قرای کجور و مقبره ٔ مصقلةبن هبیره ٔ شیبانی در آنجاست و مردم کیا- شغله مینامنداز قراری که در تاریخ ظهیرالدین مسطور است در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قومی در طبرستان موسوم به بنی ناجیه مرتد شده به نصرانیها پیوسته عیسوی شدند حضرت امیرالمؤمنین مصقلةبن هبیره ٔ شیبانی را بتدمیر ایشان فرستاده آنها را غارت و تاراج کردند و زن و فرزندان ایشان را دستگیر و اسیر نمودند اما مصقله اسرا را از لشکر بصد هزار درهم خریده آزاد ساخت و بعضی از قیمت آنها را ادا کرده و قدری را نداد و بگریخت امیرالمؤمنین علیه السلام بقیه ٔ وجه قیمت را از همشیره ٔ او بگرفتند و به لشکر قسمت کرده در حق او فرمود: «قبح اﷲ مصقلة لانه فعل الساده وفرَّ فرارالعبید» و این مصقلة در خلافت معاویه داوطلب شد که اگر چهار هزار مرد به او بدهند طبرستان را مسخر نماید، معاویه چهار هزار مرد به او داد چون بطبرستان رسیددو سال با فرّخان جنگید عاقبت در جنگ کشته شد و در چارسو مدفون گردید. (مرآت البلدان ج 4 ص 49 و 50).
ترجمه مقاله