ترجمه مقاله

چارو

لغت‌نامه دهخدا

چارو. (اِ) ساروج . سارو.کلس . کرس . بمعنی سارو باشد. (برهان ). آهک رسیده با چیزها آمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند. (برهان ) (آنندراج ). آهک است که با چیزهای دیگر یکجا خمیر کنند و در آب بندی بکار برند. (لغت محلی شوشتر خطی ). آهک و خاکستر که با یکدیگر آمیخته در عمارت بکار برند. مخلوط آهک و خاکستر و آب که بر کف و دیوار آب انبار و حمام و حوض برای استحکام و جلوگیری از نفوذ آب میمالند. مخلوطی از آب و آهک و خاکستر و چیزهای دیگر که خمیر آن در پوشش کف حوض و آب انبار و حمام یا برای آب بندی جاهای دیگر بکار میرود. در تداول عامه و در لهجه های محلی «ساروج » گویند و «صاروج » معرب آن است .
ترجمه مقاله