چارچار کردن
لغتنامه دهخدا
چارچار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برابری و مقابله کردن :
تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم
پیش تو ناید و نکند با تو چارچار.
|| ملاقات کردن . (ناظم الاطباء).
تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم
پیش تو ناید و نکند با تو چارچار.
منوچهری .
|| ملاقات کردن . (ناظم الاطباء).